اولين ديدار مامان با تو نازنين
پارسا جونم سلام
اين اولين ديدار ماماني از گل روي زيباي توست که در تاريخ 87/10/8 ساعت 12.30 ظهر صورت گرفت
. خاله پرستار مهربوني که تو را از اتاق عمل اورد بيرون واز ماماني جدا کرد بردت توي يه اتاقي
که مال ني ني هاي کوچولو ست، بردت تا اولين لبا س زندگيتو تنت کنه وتو بعد از نه ما ه نه شب
نه روزونه ساعت ونه دقيقه ونه ثانيه زندگي شبانه روزي با ماماني، حالا براي چند ساعتي از اون
جدا شدي و اينم اولين جدايي تو بود که بايد صورت ميگرفت تا مامانو بيارن تو اتاق و اون بتونه
تو را از نزديک ببينه
اين لحضه خيلي قشنگ وروحاني بود انگاري که ،نه حتمن خدا هم بود وداشت اين لحظه رو ثبت
ميکرد
مامان سميرا هي مرتبه قبلش از من مي پرسيد که تو چطوري هستي؟
منم ميگفتم مثل ماه، خدارو شکر هزار ماشاالله نمي دوني چه دسته گلي بدنيا اوردي دست گلت درد
نکنه
ووقتي خاله پرستار مهربون تورا اورد تا نشون ماماني بده اون يه مرتبه از خوشحالي گريه اش
گرفت
واين جوري بود که داستان زندگي قشنگ وقشنگمون شروع شد
و حالا حالا برات مينويسم